ساده دل بودم که می پنداشتم دستانه نا اهل تو باید مثل هر عاشق ..

تو هم با من نبودی. 

مثل من با من.  

و حتی مثل تن با من.  

تو هم با من نبودی. 

آنکه می پنداشتم باید هوا باشد. 

 و یا حتی گمان می کردم این تو باید از خیل خبرچینان جدا باشد.  

تو هم با من نبودی.تو هم با من نبودی. 

تو هم از ما نبودی. 

به آنکه ذات درد را  

باید صدا باشد. 

و یا با من چنان هم سفره ی شب 

باید از جنس منو عشقو خدا باشد.  

تو هم از ما نبودی. 

تو هم مومن نبودی 

بر گلیم ما و حتی در حریم ما 

ساده دل بودم که می پنداشتم دستانه نا اهل تو باید مثل هر عاشق رها باشد. 

تو هم از ما نبودی. 

تو هم مومن نبودی بر گلیم ما  و حتی در حریم ما. 

ساده دل بودم که می پنداشتم دستانه نا اهل تو باید مثل هر عاشق رها باشد. 

تو هم با من نبودی یار. 

ای اوار ای سیل مصیبت بار

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:21 ب.ظ http://armageddon.blogsky.com

سلام به تو
مطالب دلنشینی داری مخصوصا همین اخری

سحر پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ب.ظ

وب سایت جالبی داری خوشحال میشم به سایت من هم سری بزنی .
این هم ایدی من : sahar.tala20

غریبه شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:28 ق.ظ

سلام
تا دیروز اهل بودم و امروز نا اهل
چه جسورانه و بی پروا مارک می زنیم به ادمها
در محیط بسته و ذهن محدود خود کسی را یک روز ارمان و رویای خود می کنیم روز دیگر ناجوانمردانه زیر کلمات سنگین تبدیل به اوار و مصیبت .
من ترجیح می دهم همیشه مصیبت باشم تا بازیچه لحظات دلتنگی بچه ها.
بجه ای که خودش انتخاب می کند ولی اجازه انتخاب را به (هم بازی)دیگران نمی دهد.عجب بچه ی استثمار گر و انحصار طلبیست .
انکه بی جرم برنجیدو به تیغم زد و دفت
بازش ارید خدا را صفائی بکنیم.
اینقدر برای دیگران سخت نگیر برات سخت می گیرند.
حرف خیلی مهم نیست وقتی پای عمل به میان اید خیلی از مدعیان رسوا می شوند.
برات ارزوی خوشبختی و کامیابی و سلامتی می کنم.
غریبه ی اشنا

jonquil شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام این فقط کلماتی از کسی دیگر است که برخی از ایده هایش با دل من یکیست

غریبه اشنا یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:32 ب.ظ

بنام خدا
سلام
بعضی ادمها برای راحتی - اسایش - پرستیژ - دلخوشی -و.....خودشان کاری انجام می دهند و منت ان را به گردن دیگران می گذارند. و و قتی باب میلشان نمی شود زمین و زمان را متهم می کنند این نمونه غرور و کبر هست.
اما هستند کسانی که برای اسایش دیگران تمام وجودشان می سوزد و خاکستر می شود اما اه نمی کشند تا دیگران متوجه شوند و هیچ منتی و توقعی هم ندارند و همیشه شرمنده اند از اینکه نتوانستند بیشتر بسوزند .
مدعی خواست که اید به تماشاگه راز
دست غیب امد و بر سینه نامحرم زد.
این متن برای لحظه های تنهائی خودم بود
هنوز کسی را پیدا نکرده ام که اسرار نگفته بگویم
فکر می کردم یکی پیدا شده اما ........... ان هم بدنبال دلخوشی خویش بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد